unavailable
unavailable
اشکالات یگانه دستنویس الصیدنة چندان است که آمادهسازی ویراستی پیراستهتر از ویراست عباس زریاب، بی بهرهگیری از متون موازی ناشدنی است. برای روشن شدن چند و چون کارامدی هر متن موازی در بازسازی مواضع گم شده یا اصلاح متن الصیدنة، باید چند و چون بهرهگیری بیرونی از آن متن، یا پدیدآور آن متن از الصیدنه، مشخص گردد. در مورد منابع مرتبط به ابدال ادویه (دارو های جایگزین) و عطرشناسی و در مورد برخی آثار رازی، متن عموماً با تغییری اندک در الصیدنة نقل شدهاست؛ پس متن چنین آثاری نیز به عین عبارت در تصحیح و تکمیل الصیدنة سودمند خواهد بود. آثاری ادبی چون کتاب النبات ابوحنیفۀ دینوری، به دلیل تلخیص بسیار آنها توسط بیرونی، تنها از نظر محتوا یا صورت درست برخی واژهها میتواند به کار آید. در بهرهگیری از تحریر فارسی کاسانی، به دلیل تصرفات پرشمار او در اصل الصیدنة، باید احتیاط کرد. نقل قولهای واژهبهواژۀ پرشمار کازرونی از الصیدنة در شرح کتاب دوم القانون بسیار سودمند است. البته، برخی اشکالات الصیدنة نیز نه به اصل کتاب بلکه به تصرف کاتبان مربوط بودهاست.
علم خواتیم یکی از شاخههای طلسمات است که دربارۀ آن چند متن کهن عربی و فارسی بر جای مانده است. در این نوشته به معرّفی یکی از کهنترین این آثار در زبان فارسی با نام حلول الاَشکال پرداخته شده که در حدود سال 544 ق توسّط محمود بن احمد متوله (متولّه؟) در شهر نهاوند نوشته شده است. چون نویسنده به چند مأخذ بهعنوان منابع تألیف خود اشاره کرده، در مقالۀ حاضر این منابع نیز شناسایی، و برخی از ویژگیهای زبانی اثر بررسی شده است.
سدۀ دهم هجری نقطۀ اوج خروج نسخ خطی از ایران به قلمرو عثمانی بوده است. علت آن از طرفی علاقهمندی سلاطین عثمانی به ادبیات فارسی و از سوی دیگر، معلول جنگها و مراودات سیاسی گستردۀ صفویان و عثمانیان بود. جنگها به غارت کتابخانههای آذربایجان، و سیاست صلحطلبی صفویان به پیشکش کردن کتابها به سلاطین عثمانی انجامید. این مقاله با بهرهگیری از مطالعات نسخهشناختی، روند راهیابی کتابهای ایرانی به کاخ توپقاپی از اواخر سدۀ نهم تا افول صفویان در آغاز سدۀ دوازدهم میپردازد. مهمترین مطلب در این پژوهش، شیوههای مختلف مهاجرت دستنویسها و رابطۀ میان خروج آنها و ارتباطات سیاسی صفویان و عثمانیان است. میتوان گفت که از زمان جنگ چالدران در 920ق تا معاهدۀ صلح 998ق که مصادف با تفوّق نظامی دولت عثمانی بود، بیشترین حجم نسخهها از ایران خارج شده است. از ابتدای سدۀ یازدهم، با پیروزیهای صفویان، خروج کتاب از ایران به عثمانی تقریباً متوقف گردید، اگرچه جنگهای محدود و فتح برخی شهرهای مرزی توسط عثمانیان منجر به غارت کتابخانهها از جمله آستانۀ شیخ صفیالدین میشد.
جنگهای دو سالۀ ایران و عثمانی (1236-1238ق) با امضای عهدنامۀ اول ارزنةالروم به پایان رسید. متن عهدنامه، به دو زبانِ ترکی و فارسی، دارای تفاوتهایی است و در نسخههای مختلف فارسی آن نیز اختلافهایی به چشم میخورد. هنوز متنی پیراسته و عاری از ابهام از این معاهده در دسترس نیست. جهانگیر قائممقامی با انتشار مقالهای کوشید متنی منقّح از این عهدنامه به دست دهد، اما کار او ناقص و نارساست. او در بررسی خود متن ترکی عهدنامه را ندیده است و برخی از نسخههای متن عهدنامه در زمان او هنوز منتشر نشده و در دسترس او نبوده است.در مقالۀ حاضر، نخست چند تحریر مهم و مختلفِ عهدنامه معرفی، و سپس مادۀ اول عهدنامه که حاوی نکات کلیدی است، نقد و بررسی شده است.
إحصاء الایقاعات رسالهای است در ایقاعاتِ موسیقی، تألیفِ ابونصر فارابی به زبان عربی. با توجه به دسترسی فارابی به آثار مکتوب و شفاهی موسیقیدانان مشهور قرون اولیه و امکان نقل و نقد آراء ایشان، تبیین نظریۀ ایقاع وی، نشاندهندۀ جایگاه ارزشمند این رساله در میان سایر تألیفات فارابی در موضوعِ موسیقی است. این مقاله با مطالعۀ نظریۀ ایقاعِ فارابی در کتاب موسیقی الکبیر، کتاب الایقاع و رسالۀ إحصاء الایقاعات، علاوه بر تشریح این نظریه، سیر تحول و چگونگی تکامل آن را در رسالۀ إحصاء الایقاعات واکاوی می کند. در ادامه، ضمن بررسی تأثیرات آراء ایقاعی فارابی بر موسیقیدانان دیگر، تکنسخۀ خطی این رساله معرفی میشود.
در ضمن کتب خطی محفوظ در کتابخانۀ مرکزی برلین نسخهای است منحصربهفرد، بینام و بدون تاریخ تألیف، نوشتۀ حکیم یحیی بن الحسین الشاشی، از زمرۀ آثار اخلاقی ـ حکمی، در سیوشش باب. این اثرِ منثور به زبان فارسی و از گونۀ ماوراءالنهری است، که با توجّه به قراین تاریخی در قرن پنجم نگاشته شدهاست. نگارندگان، ضمن معرفی این دستنوشت، به بررسی متنشناختی نسخه در سه سطح آوایی، دستوری و واژگانی پرداختهاند. فارسینویسی از ویژگیهای بارز متن است و لغات عربی کم دارد. این متن گنجینهای از کلمات و تعابیر ماوراءالنهری است. دیگر اینکه علیرغم غلبۀ فضای وعظ در متن، این دستنوشت به هیچ عنوان اثری املاگونه و از نوع مجلسگویی نیست.
فرهنگهای فارسی و شروح حافظ برای واژۀ گلگشت معانیای برشمردهاند که متون کهن آنها را تأیید نمیکند. نگارندگان در نوشتار حاضر با بررسی شواهد گوناگون نشان خواهند داد که واژۀ گلگشت به معنی «گردش، تماشا، سیر، تفرج» است. بر این اساس، اولاً جزء نخست این واژه ربطی به گُل، چه به معنی حقیقی («وَرد، گل سرخ، رُز») و چه به معانی مجازی («خوشایند»، «عظیم» و ...)، ندارد و ثانیاً گلگشت در ترکیب گلگشت مصلا به معنی اسم مکان نیست بلکه معنی مکانی صرفاً از مصلا استنباط میشود. در بخش دوم مقاله، بر اساس شواهد گویشی و با استناد به برخی تحولات تاریخی زبانهای ایرانی، ریشۀ جدیدی برای جزء نخست این واژه پیشنهاد شدهاست. به نظر نگارندگان گل در گلگشت گونهای از گَرد (بن مضارع گشتن) است و گلگشت در اصل *گردوگشت بوده و ساختاری مشابه گیروگرفت و امثال آن دارد.
کسانی که در تحقیقات خود با دواوین و جنگهای شعر سر و کار داشتهاند، تأیید میکنند که در اغلب این متون، خلط اشعار شاعران میتواند باعث دشوارشدن تحقیق در متون ادبی شود. نهتنها در شماری از دیوانهای تصحیحشده در دهههای پیش، بلکه در متون تصحیحشده در سالهای اخیر نیز اشتباهاتی از جانب مصححان رخ داده که اغلب معلول کمدقتی آنها در شناسایی شعر و شاعر، و نتیجۀ آن، انتسابهای نادرست بوده است.در این مقاله، با انتخاب دیوان سلمان ساوجی و با بهرهمندی از برخی نسخ دستنویسِ شاعر، اَشکال و انحاء یکسانیها در دیوان وی و شاعران دیگر، همراه با دلایل احتمالی آنها، بررسی شده است.
در این مقاله با بهرهگیری از رسالة فی علم البدیع، در مجموعۀ 4000 کتابخانۀ ایاصوفیا، 51 بیت از عنصری که در دیوانهای چاپی و دیگر منابعِ در دسترس نگارنده موجود نیست، ارائه میشود. یک بیت دیگر هم در المعجم، بدون ذکر نام شاعر، نقل شده است که از رسالة فی علم البدیع میتوان نام شاعرِ آن شعر را یافت. همچنین در نسخۀ یادشده، سه بیت از قصیدهای در مدح ابوسهل احمدِ حسن حمدوی، که ممدوح فرّخی نیز بوده است، وجود دارد. پس، یکی از ممدوحان عنصری بوسهل حمدوی بوده است که در دیوان او، شعری در مدح وی دیده نمیشود و بدیهی است که در پژوهشهای مبتنی بر دیوانهای چاپی نیز، نام این شخص ملاحظه نمیشود.
نسخۀ هزارویکشب یکی از مهمترین نسخههای خطی مصور ایرانی است که در دورۀ قاجار به دستور ناصرالدینشاه، در کارگاه کتابآرایی سلطنتی تدوین شده است. این نسخه نهتنها از منظر متن، بلکه از حیث تعداد نگارهها و ویژگیهای بصری آنها حائز اهمیت است. در منابع معدودی، به چگونگی شکلگیری این نسخه پرداخته شده است. در خصوص جزییات دستمزدهای نگارگران این نسخه، تا کنون دو سند یافت شده است: یکی مقاطعهنامچهای میان معیرالممالک و صنیعالملک و دیگری براتی دیوانی محفوظ در آلبوم بیوتات که در این مقاله بررسی خواهد شد. سند اخیر در پایان کار کتابت، مجلسسازی، و تذهیب و طلااندازیِ نسخهْ آماده شده و در آن، جزییاتی دربارۀ اجرت هر یک از فعالیتها آمده و شیوۀ پرداخت از خزانه در هر سال معلوم شده است. مقایسۀ این دو سند که یکی در ابتدای کار و یکی در انتهای کار تدوین شده، دربردارندۀ اطلاعاتی در باب تغییراتی است که در پرداختهای طی هشت سال تدوین این نسخه روی داده است.
درّۀ نادره متکلّفترین متنی است که دربارۀ رویدادهای زمان افشاریه به رشتۀ تحریر درآمده است. قصد مؤلف در این کتاب فضلفروشی و نوشتن نثر مشکل و متکلّف بوده و تاریخنویسی غرض ثانوی وی بوده است. او در این کتاب، ضمن ذکر رویدادها، برای هنرنمایی از امثال عربی بسیاری استفاده کرده است. بررسی این امثال در شناخت منابع استرآبادی در نگارش کتاب حائز اهمیت است. مهدیخان استرآبادی در درّۀ نادره از حدود ششصد مثل عربی بهره برده و سیّد جعفر شهیدی، مصحّح کتاب، در تصحیح و توضیح برخی از این امثال دچار لغزش شده است. مقالۀ حاضر به نقد تصحیح و تعلیقات امثال عربی درّۀ نادره مصحَّح شهیدی پرداخته است.
تاریخ نیشابور، تألیف حاکم نیشابوری (د. 405ق)، یکی از کهنترین و معتبرترین تواریخ محلّی در جهان اسلام است. این اثر که به جهت سترگی و اهمیتش، بهحقّ آن را تاریخ خراسان خواندهاند، بسیار مفصّل بوده ولی امروز مفقود است. تاریخ نیشابور، علاوه بر جنبههای سیاسی، جغرافیایی و سنّتهای فرهنگی و اجتماعی خراسان بزرگ، متضمّن مکتوبات و اسنادی است که تا حدّ زیادی به بازنمایی وضعیت علمی نواحی خراسان کمک میکند. این کتاب به موضوعات متنوع و گستردهای در قالب تراجمِ مفصّل پرداخته، که حاکی از بهرهمندی مؤلف از طیف وسیعی از منابع حوزههای مختلف علمی است.مقالۀ پیش رو پژوهشی است در شناسایی منابع مکتوب و شفاهی تاریخ نیشابور، اعم از جوامع حدیثی، تواریخ محلّی، کتب رجال، اخبار و حکایات، دواوین شاعران، متون صوفیّه و امثال اینها، که بر مبنای نقلهای متون دیگر، و بخصوص تنها تلخیص بازمانده از تاریخ نیشابور، اثر خلیفۀ نیشابوری، صورت گرفته است.